پنجشنبه وقت نکردم پست بزارم غزل رو ساعت 11بردیم دکتر واسش سرم نوشت تا ساعت هشت شب غزل سرم به دستش وصل بود خدادیگه اون روز رو نیاره کلی گریه کرد خدا رو شکر الان حالش بهتر شده عکس غزل ...
دیدید چی شد؟ غزل از دیروزه مریضه همش بالا میاره چیزی هم نمیخوره میگه اسراغ میــــــکــــــــــنم بردیمش دکتر یه آمپول بهش زد ولی اثر نکرده تب هم که دیگه نگو بدنت داغ نمیشه دس بزنن بهش نمیدونم دیگه چی کار کنم حالا میبینید واسه بزرگ شدن یه بچه چقدر زحمت میکشن مامان باباها ایشا...هرچی زودتر خوب شی ماهر کاری ازدستمون بر بیاد واست میکنیم گل مامان بــــــــــــوس ...